لی لی جون

گفتن های یواشکی

لی لی جون

گفتن های یواشکی

زن /مرد/رابطه

دکتر باربارادی آنجلیس، روان شناس، مشاور روابط و نویسنده در زمینه رشد شخصی است. آثار این نویسنده یکی از پر فروش‌ترین کتاب‌های روانشناسی است که در سراسر جهان به بیش از بیست زبان مختلف ترجمه و به چاپ رسیده است. از مهم‌ترین کتاب‌های این نویسنده دو کتاب «راز‌هایی درباره زنان که هر مردی باید بداند» و «راز‌هایی درباره مردان که هر زنی باید بداند» است که در ایران با ترجمه خانم سمیه موحدی فرد و آزاده سخایی منش منتشر شده است.

مردان و زنان برای داشتن یک رابطه موفق و بدون شکست در زندگی محتاج دانستن و آموزش برخی نکات و تکنیک‌های رفتاری هستند و بدون توجه به آن‌ها دچار مشکل خواهند شد.

دکتر آنجلیس در مقدمه این کتاب می‌گوید: «یکی از اهداف من برای نگارش این کتاب درک بهتر خودمان است تا بدین ترتیب به توانایی منحصر به فردمان در داشتن احساسات عمیق افتخار و از آن‌ها استقبال کنیم و عشق سرشار و بی چشم داشت و همدلی را جایگزین جدایی و کدورت کنیم.» در این مطلب برشی کوتاه از کتاب «راز‌هایی درباره مردان» تقدیم به شما کاربران گرامی خواهد شد که در رابطه بین مرد و زن و بهبود زندگی زناشویی اهیمت بسیار زیادی دارد.

در این مطلب سعی شده است که با ارائه راهکار‌های مفید به زنان از ارتکاب به شش اشتباه بزرگ در رابطه با مردان جلوگیری شود تا بتوانند روابط مطمئن‌تر و عشق پایدارتری را در زندگی زناشویی خود داشته باشند. یقین داشته باشید که ترک کردن عادت‌های قدیمی سخت است؛ اما زمانی میسر می‌شود که در درجه اول خودتان خواستار تغییر آن‌ها باشید و بعد از مدتی از کنار گذاشتن آن‌ها در ادامه این مسیر ناامید نشوید.

۱ ـ برای شوهرتان مادری نکنید

این روش یکی از معمولی‌ترین روش‌ها برای ایجاد ارتباط با همسر است. در بیشتر موارد زن‌ها گمان می‌کنند که همسرشان شبیه به کودکی است که نمی‌تواند به تنهایی کارهایش را انجام بدهد و نیاز به مراقبت دارد. از آنجا که زن‌ها برای مادری تربیت شده‌اند و در کودکی تنها الگوی مشخصه‌شان مادر است، همواره تلاش دارند تا فردی حمایتگر، مهربان و فداکار باشند؛ درنتیجه این تفکر شکل می‌گیرد که هرگاه بخواهند توجه مردی را به خود جلب کنند، در نقش مادر برای او ظاهر شوند. زن‌ها با این کار مرد را وابسته خود می‌کنند، طوری که حتی فکر جدایی هم به ذهنشان خطور نکند. از طرف دیگر مردان هم که در کودکی تحت حمایت و مراقبت مادر بوده‌اند، به‌راحتی این اجازه را به همسرشان می‌دهند تا این نقش را برایشان ایفا کنند، به این ترتیب عشق و علاقه در درجه دوم رابطه قرار می‌گیرد.

ممکن است این مسئله در ابتدای زندگی زناشویی خوشایند باشد؛ اما در دارز مدت موجب از بین رفتن ارتباط بین مرد و زن خواهد شد. مرد‌ها بعد از مدتی که تحت حمایت‌های مادرانه همسر خود قرار گرفتند، مانند دوران نوجوانی میل به استقلال و جدایی از مادر پیدا می‌کنند. وقتی رفتار‌های مادرگونه زن افزایش پیدا کند، مرد احساس ناتوانی خواهد کرد و درنتیجه اعتماد به نفسش را از دست خواهد داد و همین مسئله سبب کمرنگ شدن عشق خواهد شد. توجه داشته باشید که اعتماد به نفس یک مرد براساس توانایی‌هایش شکل می‌گیرد و اگر مردی احساس کند در زندگی نمی‌تواند هیچ کاری را درست انجام بدهد، از میزان علاقه‌اش کاسته خواهد شد. هرقدر زن به رفتار مادرگونه خود ادامه بدهد، مرد بیشتر به صورت یک پسر بچه واکنش نشان خواهد داد.

راه حل

انجام رفتار‌های مادرگونه برای همسر شبیه به اعتیاد است که ترک کردن آن نیاز به کمی مهارت و زمان دارد. برای مثال وقتی همسرتان از شما می‌پرسد: سوئیچ ماشینم کجاست؟ در پاسخ بگویید: نمی‌دانم و اجازه بدهید خودش دنبال آن بگردد. در این مرحله باید یاس‌ها و ناامیدی‌ها را تحمل کنید؛ زیرا در ابتدا زندگی با این وضعیت جدید کمی گیج کننده می‌شود. سعی کنید با همسرتان مانند یک فرد لایق و توانا رفتار کنید، مثلا نیازی نیست اطلاعاتی را که خودش باید به خاطر داشته باشد، مدام به او گوشزد کنید. در نحوه گفتار خود تجدید نظر کنید و با همسرتان طوری صحبت نکنید گویی او یک پسر بچه ۵ ساله است.

اگر از او عصبانی هستید یا نگرانش می‌شوید، مانند دو فرد بزرگسال درباره این احساسات با هم صحبت کنید. سعی کنید اگر همسرتان دوست دارد یکی از مسئولیت‌های خانه را به عهده بگیرد، حتما قبول کنید، هرچند ممکن است در ابتدا کمی خرابی به بار بیاید. به او اجازه بدهید اشتباه کند و نتایج را ببیند. سعی کنید لیستی از همه رفتار‌های مادرگونه خود تهیه کنید و با دقت به آن توجه کنید و هرکجا فراموش کردید، دوباره به لیستتان نگاهی بیاندازید. این نکته مهم را فراموش نکنید که با تغییر رفتار مادرگونه خود احساس زن بودن را بیشتر لمس خواهید کرد و همسرتان نیز در جریان این تغییر احساس مردانگی می‌کند.

۲ ـ ارزش‌های خود را فدای مردی نکنید که عاشقش هستید

بسیاری از زن‌ها در جریان ارتباط با همسرشان علائق، سرگرمی و فعالیت‌های شخصی خود را نادیده می‌گیرند و یا با دوستان و فامیل به دلیل اینکه شوهرشان علاقه‌ای به معاشرت با آن‌ها ندارد، قطع ارتباط می‌کنند. به این نکته توجه داشته باشید، مردانی که از درون خود احساس ناامنی و بی‌حمایتی می‌کنند، سعی در قطع سیستم حمایت شما با اطرافیان دارند. متاسفانه بسیاری از زن‌ها خود را به نوعی زیردست همسرشان می‌دانند و به‌راحتی از ایده، سلیقه، ظاهر و برخی رفتارهایشان دست می‌کشند و برای تحقق رویا‌های مرد زندگی‌شان رویا‌های خود را فراموش می‌کنند و متاسفانه این کار را نوعی موفقیت تلقی می‌کنند.

اما بهتر است بدانید وقتی این کار را می‌کنید، مردان بیشتر عاشق شما نخواهند شد. وقتی شما شخصیت خودتان را در نتیجه کسب عشق بیشتر خرد می‌کنید؛ یعنی خودتان را کمتر دوست دارید و هرچه بیشتر خودتان را فدای عشق کنید، کمتر از شما چیزی باقی می‌ماند. این نوع از خودگذشتی‌ها شاید در ابتدا حس خوبی به شما بدهد؛ اما در درازمدت توام با خشم و افسردگی خواهد بود.

راه حل
لیستی از تمامی ازخودگذشتی‌های‌تان تهیه کنید. این کار به شما کمک می‌کند تا خود را دریابید و چیز‌هایی را که روزی دوست داشتید، برایتان تداعی شود. آرزو‌های خود را بجویید و برای بازگرداندن شخصیت از دست رفته خود کوشش کنید. مطمئن باشید در پایان این مسیر به زنی کامل و مستقل تبدیل خواهید شد که قطعا در ارتباط با همسرتان لغزش کمتری خواهید داشت؛ بنابراین توصیه می‌کنیم هرگز ارزش‌ها و آرمان‌های خود را برای بقای عشق زیر پا نگذارید.

۳ ـ زن‌هایی که عاشق قدرت‌های بالقوه مردانه می‌شوند

گاه پیش می‌آید که بعضی از زنان با وجود توانایی‌هایی که خود دارند، از اینکه استعداد‌های مردشان را شکوفا کنند، احساس افتخار می‌کنند و می‌خواهند با صرف زمان و انرژی همسرشان را به مرد رویا‌های خود تبدیل کنند. زن‌ها در این حالت به پیشواز احساساتی در مردان می‌روند که آن‌ها به تنهایی قادر به شکوفایی‌اش نیستند. زن در این حالت معمولا احساس خوشایندی نسبت به خود و انتخابش ندارد؛ زیرا تصور می‌کند اگر برای روابط عاشقانه‌اش تلاش بیشتری کند، دوست داشتنی‌تر خواهد شد. اما باید دانست که یک رابطه سالم با مردان زمانی تحقق پیدا می‌کند که عشق‌ورزی زن برای زمان حال مرد باشد، نه کسی که قرار است در آینده تغییر کند.

راه حل
بهتر است اهدافتان را مدام مدنظر داشته باشید و به جای اینکه انرژی و خلاقیت خود را صرف زندگی و یا شغل همسرتان کنید، بیشتر متوجه خود کنید؛ زیرا ممکن است به دلیل غرق شدن در مشکلات و مسائل شخصی همسرتان از خواسته‌ها و علایق شخصی خود گذشته یا آن‌ها را فراموش کرده باشید. بهتر است مردی را برای زندگی انتخاب کنید که مسئولیت تمام کارهایش را بر عهده بگیرد. اشکالی ندارد که شما به همسرتان در شکوفا شدن توانایی‌های بالقوه‌اش کنید؛ اما این نکته مهم را فراموش نکنید که باید هر دو با هم به یک اندازه به زندگی متعهد باشید و برای رفع مشکلات تلاش کنید.


و چهارم_

ـ برای حفاظت از عشق خود، استعداد‌ها و توانایی‌های‌تان را پنهان نکنید

حتما برای شما هم پیش آمده است که دوست داشته باشید خود را در مقابل مردی که عاشقش هستید، کوچک ببینید و توانایی‌های‌تان را کتمان کنید تا او در برابر شما احساس حقارت نکند. مثلا وقتی همسرتان از ویژگی‌های بارز شما صحبت می‌کند، وسط حرفش می‌پرید و سعی در تغییر مسیر گفتگو دارید. متاسفانه برخی از زن‌ها برای کسب عشق در زندگی شرطی می‌شوند و می‌پذیرند که خود را پایین‌تر جلوه بدهند.

ممکن است این تفکر وجود داشته باشد که اگر زن باهوش‌تر و قوی‌تر از مرد باشد، او دیگر تمایلی به ادامه زندگی نداشته باشد. به این نکته توجه داشته باشید که کتمان صلاحیت و قابلیت‌های شما در زندگی باعث از بین رفتن عشق و علاقه در رابطه با مرد است؛ اما باید بدانید که علاقه مرد‌ها بیشتر به سمت توانایی‌ها و استعداد‌های زن کشیده می‌شود و ضعف و وابستگی آن‌ها را از ادامه زندگی دلسرد می‌کند. مرد‌ها شیفته توانایی‌های زنان هستند، همانطور که باور دارند خودشان هم باید فردی توانمند و با استعداد باشند.

راه حل
در گام اول پیشنهاد می‌کنیم توانایی‌ها و استعدادهای‌تان را مرور کنید و آن‌ها را با همسرتان در میان بگذارید. تمرین کنید که فروتنی کاذب را از خود دور کنید و وقتی دیگران برای انجام کاری از شما تعریف و تمجید می‌کنند، خودتان را دست‌کم نگیرید، یک نفس عمیق بکشید و تشکر کنید. بهتر است مردی را انتخاب کنید که چشم دیدن درخشش و شکوفایی شما را در طول زندگی داشته باشد.

۵ ـ در مقابل مردان ضعیف نباشید

در طول تاریخ شاهد بودیم که همواره زن‌ها دوست دارند در زندگی قدرت و اختیار را به مردان واگذار کنند و این مسئله به مرور زمان زندگی مشترک را دچار مشکل می‌کند. این زن‌ها اسیران عشق هستند؛ یعنی خود را در رابطه فدا می‌کنند و برای کسب محبت مرد گاه تمایلات شخصی، عزت نفس و علایق خود را زیر پا می‌گذارند. در این حالت احترام شخصی‌شان را از دست می‌دهند و به همسرشان اجازه هر نوع بد رفتاری را با خود می‌دهند. متاسفانه برخی از زن‌ها معمولا به دلیل سازش پذیری ذاتی که دارند، به مرد این اجازه را می‌دهند که احترام چندانی برای او قائل نباشد.

راه حل
اولین قدم این است که در برخورد با بدرفتاری همسرتان به این رفتارش بها ندهید؛ در غیر این صورت او همچنان به این رفتار ادامه می‌دهد. در این شرایط بهتر است ناراحتی و جریحه‌دار شدن احساساتتان را با او در میان بگذارید. هنگامی که مرد واکنش منفی یا خشن نشان می‌دهد، کمی صبر کنید؛ سپس خیلی آرام با هم گفتگو کنید. این نکته مهم را فراموش نکنید که نشان ندادن ضعف در مقابل مردان به معنای تسلط روی آن‌ها نیست. اگر شما با خودتان رفتار با محبت و توام با احترام داشته باشید، همسرتان هم مجبور می‌شود چنین رفتاری با شما داشته باشد.

۶ ـ هنگام ابراز خواسته‌های خود در مقابل مردان مانند یک دختر بچه رفتار نکنید

احتمالا زمانی که دختر بچه کوچکی بودید، به دلیل شیرین زبانی و نازک نارنجی بودن بیشتر مورد توجه اطرافیان قرار می‌گرفتید. متاسفانه بسیاری از زن‌ها در برخورد با همسرشان خود را همان دختر بچه شیرین تصور می‌کنند. این رفتار باعث می‌شود مردان برتری بیشتری نسبت به شما احساس کنند و در نتیجه دچار نوعی آرامش کاذب می‌شوند. برای مثال ممکن است هنگام خشم یا عصبانیت به جای گفتگو مانند همان دختر بچه شروع به گریه کنید یا بدتر از آن مدام قهر کنید.

یا وقتی از همسرتان خواسته‌ای دارید، به جای اینکه با صدای زنانه و متین خواسته خود را مطرح کنید، با صدای بچه گانه و همراه با بغض و گریه صحبت کنید. بعضی از زن‌ها گمان می‌کنند با عاجز نشان دادن خود می‌توانند به نتیجه مطلوبشان برسند. ممکن است مردان در ابتدا احساس بزرگی و قدرت کنند و از این احساس لذت هم ببرند؛ اما درنهایت برای شما هیچ احترامی قائل نخواهند بود و با شما مانند یک کودک رفتار می‌کنند. ادامه این رفتار یک بحران جدی را در زندگی به وجود می‌آورد.

راه حل
همواره به این نکته توجه داشته باشید که شوهر شما پدرتان نیست و شما دختر بچه شیرین او نیستید! زمانی که گمان می‌کنید تنها وسیله رسیدن به خواسته‌های‌تان گریه کردن است، از خود بپرسید آیا واقعا چیز مهمی بود که به خاطرش اشک بریزید؟ بهتر است به جای اشک ریختن، عصبانی شوید! یاد بگیرید که برای بیان احساسات خود مانند یک فرد عاقل و بالغ رفتار کنید و خواسته‌های خود را با صدایی زنانه و مقتدر بیان کنید.

دیروز زهره خانم خواهر همسر اومده بود خونه مون گفت برنامه محفل را ماه رمضان می دیدی ؟گفتم نه گفت ببینی از آپارات خوشت میاد

سالها پی در پی آمدند و رفتند

آخرین جمعه  سال ۱۴۰۲

پارسال این موقع در چه حالی بودی؟الان در چه حالی؟

نزدیک های عید که میشد مامان در تک و تقلا بود و ....

من امسال چه حال ام؟

اومدن سال نو را پیشاپیش تبریک میگم


آیا شما هم آدم بی‌عرضه‌ای هستید؟

در سکوتِ شب و درحالی‌که انگشتِ اشارۀ مان را روی صفحۀ موبایل ُسر می‌دهیم به لبخندها و دندان‌های سفید آدم‌های موفق خیره می‌شویم . مکث می کنیم و به فکر می‌رویم.

به اینکه چه آرزوهایی در سر داشتیم و نشد که به آن‌ها برسیم. جنگیدیم ولی پیروز نشدیم. هر چه دویدیم از خطّ آغاز فاصله نگرفتیم. گاهی اوقات یقۀ خودمان را می‌گیریم و سرِ خودمان فریاد می‌زنیم. پس از جرّ و بحث شدیدی که با اعضای خانواده‌مان داشتیم که ما را "بی‌عرضه" خطاب کرده بودند، در مقابل آینۀ دست‌شوئی به خودمان خیره می‌شویم و به خودمان تشر می‌زنیم که " ای بی‌عرضه"، " بی‌عرضه " .

متأسفانه در چند سال گذشته " روان‌شناسی گرایی" به‌شدت در جامعۀ ما گسترش یافته است. منظورم از روان‌شناسی گرایی آن است که در بررسی مسائل اجتماعی تنها فرد را در شکست‌هایش به عنوان مقصر می‌شناسیم و از نقش زمینه‌های اجتماعی و اقتصادی در رقم زدن شکست‌ها و ناکامی‌های افراد غافل می‌شویم. در این چارچوب، به کسی که مدام شکست می‌خورد توصیه می‌کنیم که در "کلاس‌های تقویت اراده" شرکت کند و یا اگر نسبت به جامعه بدبین است به «کلاس‌های مثبت اندیشی» برود تا بهبود یابد. همه‌چیز آمادۀ برداشت است و مشکل در ضعفِ اراده و توانایی افراد است.

گویی در درون هر فرد غولِ چراغِ جادو منتظر است و فقط باید به فرد کمک کرد تا آن غول را صدا بزند. موضوعاتی همچون چگونگی توزیع منابع ، پارتی بازی و فرصت‌های نابرابر اهمیتی ندارد. در این نگاه، کارخانه‌دارانی که به دلیل ورود اجناس چینی ورشکست شده‌اند و تنها دل‌خوشی‌شان دردِ دل کردن با مسافرانی است که سوار پراید آنان شده‌اند، افرادی بی‌لیاقت تعریف می‌شوند چون اراده نداشتند گلیم خودشان را از آب بیرون بکشند! دانشجویی که سه سال پس از فارغ‌التحصیلی همچنان بیکار است و والدینش او را مدام"بی‌عرضه " خطاب می‌کنند تقصیر خودش است و لیاقت پیشرفت ندارد.

در پاسخ به این سؤال که "چرا من شکست می‌خورم و ناکام هستم؟" ، نگاه روان شنایی گرایی شما را به جواب « خب تقصیر خودت است» می‌رساند. معمولاً در جهان، سیاستمداران به این نوع پاسخ بسیار علاقه دارند. چون شما در نهایت یقۀ خودتان-و نه آنان را خواهید گرفت.

وقتی شبکه‌های مختلف صداوسیما را تماشا می‌کنیم می‌بینیم که در برنامه‌های متعدد آن روان شناسان حضور گرمی دارند و درحالی‌که روی مبل‌های شیک نشسته‌اند و خیلی خوب موقع صحبت کردن دستهایشان را تکان می دهند تلاش می‌کنند روانِ بینندگانی را که زمینه‌های نابرابر اجتماعی و اقتصادی به آنان صدمه زده است احیاء کنند. حضور کم‌رنگ جامعه شناسان در برنامه‌های صداوسیما همیشه فرصت گسترش این نوع مواجهه با مسائل اجتماعی را فراهم آورده است. واقعیت آن است که ورود جامعه شناسان به بررسی شکست‌ها و ناکامی‌های فردی؛ می‌تواند مخاطره‌آمیز باشد؛ چون جامعه‌شناس ناچار خواهد بود به سراغ ساختارهای اجتماعی نابرابر برود. حتی جامعه‌شناسی مانند دکتر فرامرز رفیع پور که معمولاً در صحبت کردن جانب احتیاط را نگاه می‌دارد وقتی در برنامه «توقف ممنوع» شبکه پنج به بررسی « فساد اقتصادی» می‌پردازد کاغذی را به سمت بینندگان می‌گیرد که بر روی آن فلش‌های مختلفی به دایره‌های رنگی متعدد وصل شده‌اند و توضیح می‌دهد که این فلش‌ها بیانگر ازدواج‌های فامیلی در بین مسئولان کشور است و یکی از زمینه‌های بالقوه گسترش فساد اقتصادی -به بیان او- همین عامل است.

گروه‌های مختلف تلگرامی هم پرشده است از توصیه‌های روان‌شناسانه به آدم‌ها. غافل از اینکه "زندگی مثبت" فقط با تغییر نگاه ما شکل نمی‌گیرد و شرایط اجتماعی و اقتصادی جامعه نیز بر زندگی ما اثرگذار است.

***
ساعت هفت صبح است و مجریِ رادیو حرف می‌زند: سلام ای جوان ایرانی، آره، آره، با توأم، چرا به پشت سرت نگا می‌کنی، نه با توأم، بیکاری؟ کنکور قبول نشدی؟ هر چی می دویی به‌جایی نمی‌رسی؟ نه، نه ، تو حق نداری ناراحت بشی، یه یا علی بگو، نفس عمیق بکش و در این صبح زیبا بگو سلام زندگی، آره. امروز، امروز طرحی نو بینداز، بگو من می تونم، بگو، با صدای بلند بگو تا من که توی استودیو هستم بشنوم، دنیا بشنوه و راه‌ها به روت باز شه...الآن می خوایم با یه روان‌شناس درباره اراده صحبت کنیم، جایی نریا.../

رادیو را خاموش می‌کنم و پیام‌های تلگرامی‌ام را باز می‌کنم:
"سلام استاد. 15 ماهه فارغ‌التحصیل شدم و هنوز بیکارم. چند آزمون استخدامی شرکت کردم و هر بار رتبه‌ی 5 آوردم ولی همش یک یا دو نفر می‌خواستند. می‌خواستم ازتون خواهش کنم اگه جایی کاری سراغ دارین منو معرفی کنید. غیر مرتبط هم باشه خوبه. چشم امیدم به شماس. ممنون"


همین ماجرا پس از تیره شدن رابطه تیمور بختیار با محمدرضا شاه، جور دیگری بیان شد. تیمور به سید محمدتقی برادر بزرگ‌تر عبدالحسین پیام داد که ضارب برادرش حسین آزموده بود.

در پیام تیمور بختیار آمد: «ما بختیاری‌ها، به سادات حرمت می‌گذاریم و دست به خون ایشان آلوده نمی‌کنیم! برادرت را حسین آزموده زد و به نام من تمام شد، گفتم که بدانی.»

حسین فردوست در خاطراتش با اشاره به خصلت و خوی درندگی تیمور بختیار پس از انتصاب به عنوان فرماندار نظامی تهران، نوشت: «قدرت واقعی را به دست گرفت. او دیگر آن جوان زن و بچه دوست ایلیاتی نبود و مست قدرت شده بود. در مقام فرمانداری نظامی تهران بیدادها کرد و هر کس را که آمریکا و انگلیس و یا محمدرضا می‌خواست از دم تیغ می‌گذراند.

توده‌ای‌ها را قلع و قمع کرد، فداییان اسلام را به طرز فجیعی به جوخه اعدام سپرد، پادگان مرکز ۲ زرهی را به یک شکنجه‌گاه تمام و کمال تبدیل کرد و به جان زنان و دختران ایرانی خرس انداخت و حتی از اذیت و آزار پیرمرد محترمی چون آیت‌الله کاشانی نیز فروگذار نکرد.»

میزان درندگی تیمور بختیار طی سه سال فرماندار نظامی تهران به حدی رسید که مردم تهران به او لقب «قصاب تهران» دادند.

رییس ساواک

تیمور بختیار تا اسفند ۱۳۳۵ و تاسیس سازمان اطلاعات و امنیت ایران – ساواک – فرماندار نظامی تهران بود اما به دنبال تاسیس ساواک توسط آمریکایی‌ها، محمدرضا شاه تیمور را بهترین گزینه برای ریاست این سازمان اطلاعاتی تازه تاسیس دید.

منابع: